..:: هوالرفیق ::..
پیشنوشت:
گفتم قبل از خواندن این پست بد نیست یک آیه قران را با هم بخوانیم؛ آنجا که خداوند بشارت میدهد به آنها که سخن را میشنوند و از بین آن بهترین را انتخاب میکنند؛ همان هدایت شدگان و خردمندان.
فَبَشّر عِبادِ (17) الَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ اَحسَنَه...(18)
پس بندگان مرا بشارت ده (17) همان کسانی که سخن را میشنوند و از نیکوترین آن پیروی میکنند...(18)
سوره 39 - اَلزُّمَر
***
هر وقت کمیاز مطالعه فاصله میگیرم و احساس میکنم برای شروعی دوباره به مطالعه به یک موتور محرک خوب نیاز دارم، سراغ «من و کتاب» میآیم. میدانیم یک کتاب خوب باید چند ویژگی داشته باشد. ساختار هر فصل مشخص و بخش بندیخوبی در آن انجام شده باشد. شکل ظاهری کتاب، رنگها و فونت انتخاب شده چشم نواز باشد و حال خوبی را هنگام مطالعه القا کند. اما شاید مهمترین ویژگی ارجاعات متعددی است که باید به جملات و پاراگرافهای مختلف داده شده باشد. این طور است که میتوان به اعتبار محتوایی کتاب بیشتر اعتماد کرد و متوجه شد بخشهایی که رفرنس ندارد تحلیلات خود نویسنده است. تعجب میکنم از کتابهایی که به عنوان برگزیده انتخاب میشوند و اصلا جایی تحت عنوان ارجاعات یا منابع در آنها دیده نمیشود.
همچنین تالیف یک کتاب باید سبک نقادانه داشته باشد و این اجازه را به مخاطب بدهد که بتواند از زوایای مختلفی به موضوع نگاه کند و بیاندیشد. من فکر میکنم در «من و کتاب» تمام این مسائل به شکل نسبی، به خوبی رعایت شده است.
این کتاب مجموعهای از سخنرانیها در سالهای مختلف حول موضوع کتاب و کتابخوانی میباشد که به شکل تالیف کتاب در آمده است. بنابراین احساس صمیمیت بیشتری را هنگام خواندن تجربه میکنید؛ گویی رفیقی آگاه نشسته و برایتان صحبت میکند. رفیق از جهت ساده و روان بودن جملات و آگاه از آن جهت که کسی دارد این صحبتها را میگوید که به قول خودش «از نبض جامعه آگاه است» و خواندن کتابهای مختلف از نویسندگان مختلف را به شکلی متفاوت درک میکند.
توضیحات تصویر: «این عکس مربوط به روز 13 بهمن 84 است که رهبر معظم انقلاب در دیدار با تنی چند از نویسندگان انقلاب اسلامی، از روزهای زندان میگویند. از جمله به قرانی اشاره میکنند که در بعضی از زندانها همراه ایشان بوده است. ایشان در پشت جلد این قران، علاوه بر خاطره دستگیریشان، برنامه تلاوت قران یکی از رادیوهای عربی را هم نوشتهاند...» (من و کتاب / توضیحات عکس جلد)
***
0: چکیده بحث ( بخوانید مقدمه )
«من و کتاب» در 6 فصل تدوین شده که در فصل اول اهمیت کتاب و کتاب خوانی مورد بررسی قرار میگیرد. فصل دوم نامش همان نام کتاب است یعنی من و کتاب و سید علی از خودش میگوید، از خاطراتی که با کتاب و رمانهایش داشته است. جنس صحبتهای فصل سوم نقدی است بر وضع موجود که به نظر من گل سر سبد این کتاب است و صحبتهای قابل تاملی مطرح شده است. فصل چهارم برخی راه حلها را بررسی میکند و عنوان کلی فصل این است: «چه باید کرد؟» فصل پنجم دست نوشتههایش است که همان حاشیه نویسیها و یا تقریضهایی است که در آخر کتب به عادت همیشگی مینویسد. و فصل آخر چند نمونه دست خط میباشد که از ایشان گرداوری شده است.
اگر انسان بخواهد در زمینههای فرهنگی تر و تازه بماند جز رابطه با کتاب چارهای ندارد.
«رهبر معظم انقلاب»
1: اهمیت کتاب و کتابخوانی
فصل با «پرچمدار بودن دین اسلام در کتابخوانی» شروع میشود و تاکید میکند که اگر هر منصفی بیانات پیامبر اکرم ص و ائمه را نگاه کند و ببیند در چه زمانی به کتاب خوانی ترویج میکردهاند احتمالا تمام افسانههای کتاب سوزی و کتاب ستیزی از ذهنش شسته میشود. در ادامه به این میپردازد که کسی که با این دنیای زیبا، یعنی دنیای کتاب مانوس نباشد از مهمترین دستاوردهای انسانی و الهی محروم خواهد ماند. سپس از «عادت به کتابخوانی» سخن به میان میآید و این که هیچ چیز جای کتاب را پر نمیکند. در آخر از عامل موفقیت حزب توده میگوید که دوست دارم بخشی از آن را برایتان بنویسم:
به نظر من دیرپایی حزب توده در کشور ما و گسترش تشکیلاتش، که خیلی وسیع و بدون سر و صدا بود، دو عاملداشت: یکی همان مسئلهی سازمان دهی بود، که آنها یک استاندارد جهانی داشتند. همه جا آن سازماندهی از پیش تعیین شده، بدون هیچ زحمتی داده میشد و پیاده میشد و یکی هم ادبیات قوی آنها بود. |
2: من و کتاب
این فصل از کتاب خیلی خواندنی است. پیشتر توضیح دادم «رفیقی آگاه». این فصل پر از رفاقت است! از آن زمانها میگوید که یک نوجوان بود. برای خودم این بخش از کتاب از آن جهت بیشتر جالب شده بود که متوجه شدم رهبرم یک رمان خوان حرفهای است.
من در دوران نوجوانی زیاد مطالعه میکردم. غیر از کتابهای درسی خودمان که مطالعه میکردم و میخواندم، هم کتاب تاریخ هم کتاب ادبیات، هم کتاب شعر، هم کتاب قصه و رمان میخواندم. به کتاب قصه خیلی علاقه داشتم و خیلی از کتابهای رمان معروف را در دوره نوجوانی خواندم... ...شماها باید دوره نوجوانی و جوانی را قدر بدانید، هر چه امروز مطالعه میکنید، برایتان میماند و هرگز از ذهنتان زدوده نمیشود. |
در ادامهی فصل از اوایل انقلاب میگوید که دو سال رابطهاش با کتاب قطع شده بود:
با این همه اشتغالی که ما داشتیم مگر فرجام داشت؟ من شب ساعت یازده و یا بیشتر به خانه میرفتم و کار ساعت ۵ و ۶ صبح آغاز شده بود. تازه عدهای ملاقاتی هم در خانه داشتم. خانه ما هم دم دست بود. میرفتم میدیدم عدهای از ارگانهای مملکتی از نهادهای انقلابی از بخشهای مختلف، از علمای شهرستانها... در اتاق نشستهاند و کار دارند. اصلاً مجال نبود. وقتهای مدیدی میگذشت که من فرزندان خودم را نمیدیدم. با اینکه در خانه خودمان بودیم! وقتی موقع شب میرفتم خواب بودند صبح وقتی بیرون میآمدم خواب بودند روزهای متمادی میشد که من بچهها را نمیدیدم این وضع زندگی ما بود ناگهان به خودم نهیب زدم و الان سه چهار سال است که شروع به مطالعه کردم...
شروع مجدد من به مطالعه بعد از اشتغال به ریاست جمهوری است. الان من مطالعه میکنم و به کارم هم میرسم و میبینم که منافاتی با هم ندارند. مطالعه علمیتاریخی هم دارم مطالعه تفننی هم میکنم شروع کردیم و دیدیم میشود و من الان هر شبانه روز مقداری مطالعه میکنم... به تدریج مطالعه کردم... شاید بیش از صدها صفحه یادداشت برداشتم... فهمیدم که میشود. |
در گوشه گوشههای این فصل از کتب مختلفی نام برده میشود که در آخر این پست به صورت جداگانه برایتان آورده ام.
3: نقد وضع موجود
همان طور که قبلتر گفتم، این فصل به نوعی گل سرسبد این کتاب هست و بهتر از دیگر فصلها تدوین شده. اگر میتوانستم همهی آن را مینوشتم تا با شما به اشتراک بگذارم. به همین چند پاراگراف بسنده میکنم:
اگر تعداد کتاب زیاد شد، اگر عنوان کتاب زیاد شد، اگر کتاب در همه موضوعات مورد نیاز بود، اگر مردم توانستند سوالها و استفهامهایشان را در کتاب بیابند و به کتاب مراجعه کنند یک عالَم دیگر و ماجرای دیگری خواهد شد، که متاسفانه امروز در داخل ایران از آن خبری نیست! هر جا که با کتاب سر و کاری هست، میبینید که از لحاظ کیفیت روحی و وضع فکری، نسبت به آنجایی که این وضعیت وجود ندارد تفاوت محسوسی هست. ما در حالی که در طول قرنهای متمادی بیشترین کتاب را در دنیا تولید کردیم اما امروز در طول دو سه قرن اخیر جزء کم نصیب ترین ملتها از معارف کتابی و مکتوب بوده ایم...! روح کتابخوانی در مردم و انس با معلومات و معارف و پیشرفت علمیکشور در سطوح مختلف اینها با هم ارتباط دارد... مردم ما کتابخوان نیستند کتاب خواندن در کشور ما متاسفانه یک کار اختصاصی است. مخصوص بخشی از مردم است مربوط به همه مردم نیست این انقلاب با این عظمت و ابعاد و آثار علمیاز لحاظ ارائه مبانی فکری خودش یکی از ضعیف ترین و کم کارترین انقلابها و بلکه تحولات دنیاست وقتی انقلاب اکتُبر تحقق پیدا میکند در طول ده پانزده سال آنقدر کتاب و فیلم و قصه و جزوه در سطوح مختلف راجع به مبانی فکری انقلاب نوشته میشود که در کشورهایی که باد آن انقلاب به آنها رسیده دیگر مردم احتیاجی ندارند که از کتابهای آنها استفاده کنند آنقدر فضای ذهنی پر شده است که روشنفکرهای خود کشورها مینشینند راجع به مبانی ارزشی و فکری آنها کتاب مینویسند درس چهار دهه گذشته چقدر ایرانیها درباره مبانی فکری انقلاب شوروی به زبان فارسی کتاب نوشتند چون دیگر اشباع شده بودند؛ یعنی آنها آنقدر نوشتند که همه روشنفکرهایی که به نحوی از لحاظ فکری با آنها ارتباط پیدا میکردند از لحاظ فکری اشتباه میشدند و بعد یک آدم مثلاً دست به قلم و با فکر و روشنفکری خودش میجوشید و مطالبی غیر از ترجمههای فراوانی که از آثار آنها میشد مینوشت. ما چه کار کردهایم؟ |
4: چه باید کرد؟
توضیحات تصویر: من و کتاب / سید علی خامنهای / انتشارات سوره مهر
فکر میکنم این فصل طولانیترین فصل کتاب است. جنس صحبتها در بخشهای مختلف این فصل یکی است و فقط در قالب کلمات مختلف بیان شده است که میتوانست کمیخلاصه تر باشد. البته ایدهی خوب و جالبی پشت این تکراری حرفزدنها وجود دارد که احتمالا یک روز یک پست جدا در مورد آن بنوسم. اما در حد یک شاره کوچک آن را برایتان از زبان خود کتاب مینویسم:
من اگر بدانم هر روز یک ساعت باید حرف بزنم و نتیجهاش این باشد که مردم کتابخوان بشوند حاضرم روزی یک ساعت و نیم حرف بزنم! منتهی چیزهایی هستند که با گفتن تنها تمام نمیشود.معلومات خاصیتش این است که یک بار که چیزی را گفتیم، طرف میفهمد؛ دیگر لازم نست آن را دوباره، سهبار، دهباره بگوییم، میشود تکرار ممُل. لیکن اخلاقیات و خلقیات و عادات و رفتارها این طوری نیستند. وقتی کسی عادت ناپسندی دارد کافی نیست که بگوییم آقا این عادت ناپسند است، یا این کار را انجام نده، یا این کار را انجام بده. یک بار تذکر بدهیم و بگوییم ما گفتیم دیگر، تکلیفمان تمام شد؛ نه اینطوری نیست. این گفتن و بازگفتن و بازگفتن و به زبانهای گوناگون گفتن و از همه طرف گفتن و او را با فکر محاصره کردن میخواهد، تا یک عادت از میان برود یا به وجود بیاید. |
در این فصل راهکارهایی ارائه میشود که برخی از آنها ریشهایتر مسئله را نگاه میکند و برخی سطحیتر و تنها ظاهر درمانی است (در پزشکی به آن میگویند Symptom Therapy که میتوان مسکنها را نام برد که علائم درد را برطرف میکند اما علت (علل) درد هنوز باقی است) که البته امروز میدانیم هر دو درمان لازم است. یعنی چه بهتر که درد بخوابد و علت را هم با آرامش بیشتر و بدون حضور درد برطرف کنیم. اما پر واضح است که فقط علائم درمانی بدون درمان اساسی و درست کردن علتها، مسخره کردن خودمان است.
یکی از راهکارها، روی آوردن به زبان هنر است و اشاره میشود که با هنر میشود «نمایاند آنچه شاهدان هم نمیبینند.» در ادامهی راهکارها به قصه و داستان سرایی پرداخته میشود که چقدر دستمان خالی است در این زمینه. قصه به خودی خود جاذبه دارد و چه مسائل و حقایقی که خواندن صرف آنها میتواند کسل کننده باشد؛ میتواند در قالب قصه جذاب و مانگار شود. با بیان دیگر: «در بین شیوههای بیان هنری، آن چیزی که در مجموع، بیشتر جامع شرایط گوناگون هست، رمان است.»
و در نهایت خود از قران میگوید:
اگر مفاهیم عالیه قران در این قالب هنری فوق ممتاز ارائه نشده بود، پیشرفت نداشت. خدای متعال برای این مفاهیم، از بیان طبیعی نبی اکرم ص که یک بیان بشری است، استفاده نکرد؛ بیان معجزه نشانی را به کار گرفت، تا حداکثر زیبایی در آن باشد.
یک بخش کتاب که در این فصل نسبتا قابل توجه هست این تلنگر جدی است:
اگر چه به حمدالله ما کتاب خوب در جامعهمان داریم، لیکن جای خالی و کمبود هم بسیار داریم. خیلی از کتابها را ما نداریم. خیلی از موضوعات هست که درباره آنها چیزی نداریم، یا چیز قابل عرضهای نداریم...حتی در موضوعاتی که ما در آنها سابقه و خبرگی و زمینههای زیاد آگاهی و دانش هم داریم، تعداد کتابهایمان اندک است. |
بخش دیگری از صحبتها به تن پروری ذهنی میپردازد که سریعا برای من استعاره مفهومی پ.و.ر.ن | مجرم مظلوم نمای قصهی ما را که قبلا در حد نق و نوق! درباره آن نوشته بودم را یاد آوری میکرد.
دیگر راهکارها را تیتروار میگویم و خواندنشان به عهده شما: چاپهای ارزان، کار در زمینه کودکان، چاپ کتاب، صدقه جاریه است، هزینه فرهنگی سود اقتصادی، یارانه برای خرید کتاب، برگزاری مسابقات و طرحهای تشویق گر، کتابهای جیبی و وقتهای مرده برخی دیگر از عناوین هستند؛ که برای بعضی از آنها پستی دیگر و مجالی دیگر میطلبم.
صحبت پایانی آن که: «کتاب خوان درست کنیم، کتاب خودش میآید.» یا به قول شاعر گفتنی:
آب کم جو تشنگی آور به دست / تا بجوشد آبت از بالا و پست
پینوشت: تمام مطالب در کادرهای نارنجی یا آنهایی که نقل قول شده مستقیما از کتاب «من و کتاب» برگرفته شده است؛ اما برای اعتباربخشی بیشتر به این مقاله، ارجاعات اختصاصی هر مطلب را به زودی وارد خواهم کرد. انشاءالله.
------------------------------------------------------------------------------------------------
..::لیست کتابهایی که قرار بود در آخر این پست یکجا گردآوری و ارائه شود در حال انجام است::..
..::بینوایان ویکتور هوگو، کتاب دُن آرام، جنگ و صلح لئون تولستوی و... که از هر کدام مفصلا یاد میشود::..